جدول جو
جدول جو

معنی خایه مال - جستجوی لغت در جدول جو

خایه مال(بَ دَ / دِ)
متملق و چاپلوس. سخت با دنائت و پستی
لغت نامه دهخدا
خایه مال
چاپلوس، متملق
تصویری از خایه مال
تصویر خایه مال
فرهنگ فارسی معین
خایه مال
چاپلوس، زبان به مزد، متملق، پست، لئیم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاک مال
تصویر خاک مال
مالیدن خاک به چیزی، به ویژه ظروف، برای شستن آن، کنایه از خوار و ذلیل کردن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ یِ وَ دَ)
تملق رذیلانه گفتن. تملق با دنائت گفتن:
نه ریش ترا که ریشخندت سازم
نه خایه ترا که خایه مالیت کنم.
؟
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
تملق. چاپلوسی. چاپلوسی سخت با دنائت. تملق رذیلانه:
هرآنکه بی خبر از فن خایه مالی شد
دچار زندگی سخت ونان خالی شد.
عشقی.
نه ریش تراکه ریشخندت سازم
نه خایه تو را که خایه مالیت کنم.
؟
لغت نامه دهخدا
مالیدن با خاک، کنایه از ذلیل و خوار و با لفظ ’کردن’ و ’دادن’ و ’خوردن’ مستعمل است، (آنندراج) :
چنان چست و چابک نهد دست و پا
که نعلش دهد خاک مال هوا
وز آن میخورد سایه این خاک مال
که یکجای باشد قرارش محال،
ظهوری (از آنندراج)،
کی بمردن آسمان از خاکمالم بگذرد
بالم از پرواز چون ماند پر تیرم کند،
صائب (از آنندراج)،
بر گوهرم غبار یتیمی فزون شود
چندانکه چرخ بیش دهد خاک مال من،
صائب (از آنندراج)،
صبح نشاط ما شده با شام غم یکی
ناخورده خاک مال زمین آسمان ما،
منیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ دَ / دِ)
نعت است مر کسی را که مردانگی دارد. صفت آنکه در کارها قدرت و ثبات دارد
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ)
برج سرطان. رجوع به خانه ستاره شود
لغت نامه دهخدا
(گُ سِ دَ / دِ)
در اصطلاح بنایان کارگری که سفیدکاری ساده و بی گل و گچ بری کند
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساده مال
تصویر ساده مال
کارگری که سفید کاری ساده و بی گل و گچ بری کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خایه مالاندن
تصویر خایه مالاندن
کنایه از چاپلوسی کردن، تملق اغراق آمیز کردن
فرهنگ فارسی معین
چاپلوسی، تملق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دلیر، جسور، مرد، نترس، باشهامت، شجاع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مادر شیری، مادر رضاعی
فرهنگ گویش مازندرانی
احشام ولگرد و سرگردان
فرهنگ گویش مازندرانی
لبالب، پر
فرهنگ گویش مازندرانی
آبی که در جوی لبریز باشد و به هنگام حرکت، شکل کمند مانندی
فرهنگ گویش مازندرانی
احشام سرگردان
فرهنگ گویش مازندرانی